نرگس : عاطفه، الهام میخواد کتاب بخره....
شیدا : من میخوام سالن بگیرم مهمونی بدم.....
زینب : خانم الهام ما متوجه شدیم که شما قصد خرید کتاب دارید آیا توضیحی راجع به این مساله دارید؟
واقعیت داره؟.......... 
.........................
عاطفه : زینب چرا حرکت نمی کنه؟
زینب: داریم حرکت میکنیم دیگه....
عاطفه : زینب ما نیستیم....اون بغلیه داره حرکت می کنه.....
منو عاطفه: 
..................
شیدا : ناهار و کی گذاشته بود؟
نرگس : زینب
شیدا : دیگه وقته اینه که بری....
عاطفه : خوشمزه بود......
زینب :
شیدا : اما نه نه.....اون عطسه های دیروزت رو که دیدم حرفمو پس میگیرم....
.............
استاد رویا خطاب به إکیپ ما : شما تیمی میاید سر کلاس؟؟اسم تیمتون چیه ؟تیمتون رو منحل میکنم ها......حواستون رو جمع کنید.......
استاد صادقی : واقعا من اینهمه حرف میزنم یعنی هیچ سوالی براتون پیش نمیاد؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
|